آرامـــ ـتــر از פֿـواب בرخــتــاטּ
|
میلاد حضرت معصومه مبارک
به یمن میلادت ذره ذره نور میشویم و قطره قطره حضور ودل را به سرای کرامتت دخیل میبندیم تا در روز مقدس تولد تو با دستهای پاکت تطهیر شویم خواهرهایمهربونم, دخترای بابا روزتون مبارک [ بازدید : 697 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ چهارشنبه 5 / 6 ] [ ] [ سارا ]
[ ] دو خط موازی
دیروز , چون دو واژه به یک معنی _ ا ما دوگانه ,هریک سرشار دیگری اوج یگانگی . امروز چون دوخط موازی در امتداد یک راه یک شهر یک افق بی نقطه تلاقی و دیدار حتی , در جاودانگی . [ بازدید : 750 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ شنبه 1 / 6 ] [ ] [ سارا ]
[ ] دست ها
درست ,لحظه ای که دستهایت را محکم گرفته بودم و از لبه پرتگاه بالا می کشیدم آفتاب مستقیم در چشم هایم می تابید و نمیدیدم اسلحه ای که قرار است روحم را نشانه برود در دستهای تو بود و من محکم دستهایت را گرفته بودم . [ بازدید : 698 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ پنجشنبه 30 / 5 ] [ ] [ سارا ]
[ ] زینت تنهایی
هر صبح که طنین قدمهایت چون ضربه های ممتد ساعت در امتداد کوچه نواخته می شود ... هر صبح , که شعاع نگاهت زوایای کوچه را روشن می کند . هر صبح که صدایت در جای جای ِ کوچه باریک میپیچد , و سلامَ ت چون عطر یاس در این فضای تنگ میتراود هر صبح ,
نام تو را زینت تنهائیم میکنم ... [ بازدید : 697 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ يکشنبه 26 / 5 ] [ ] [ سارا ]
[ ] پرواز یا دویدن
وقتی راه رفتن آموختی ،دویدن بیاموز. وقتی دویدن آموختی،پرواز را راه رفتن بیاموز،زیرا راههایی که میروی جزئی از تو میشودو سرزمینهایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند.
دویدن بیاموز،چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی دیر ... و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی،برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی... [ بازدید : 716 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ چهارشنبه 22 / 5 ] [ ] [ سارا ]
[ ] خدا
خورد زمین. دردش آمد ولی همین که دید لباسش خاکی و کثیف شده، دردش را فراموش کرد. اشک جمع شد توی چشم هایش، دوید سمت مادرش. مادر دستی کشید به سرش و شروع کرد به تکاندن. خاک ها ریختند، دستش را خیس کرد، کشید روی لباسش. بعد لباسش را شست، شد مثل روز اولش!
کم زمین نمی خوریم، بلندمان می کنی، دردمان تیر می کشد. می تکانی دلمان را. خیس می کنی دستت را از عشق، می کشی روی دلمان. خدایا دلم را محکم بتکان که هر چه خاک دارد بریزد. خیس کن از عشق خودت، نو نوارش کن. [ بازدید : 692 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ شنبه 18 / 5 ] [ ] [ سارا ]
[ ] سفر
مرد ترجیح میداد رود باشد تا سنگ .یک روز طاقت از دست داد و فریاد زد: -من از اینجا میروم! هیچ کس نگفت نرو!براه افتاد و به موازات رود حرکت کرد . میخواست به دریا برسد , به آبی بی کران . اما وقتی به دشت رسید هراسی وجودش را فرا گرفت رود در زمین فرو میرفت. [ بازدید : 738 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ يکشنبه 12 / 5 ] [ ] [ سارا ]
[ ] عـــــــــــید فــــــــــــطر مـــــــبارک
سلام دوستای گلم ماه رمضونم تموم شد .ایشالا که این ماه غیر از گشنگی و تشنگی اثر دیگه هم رومون گذاشته باشه و حداقل یه پله به خدا نزدیکتر شده باشیم ... عیدتون مبارک عید پیروزی بر هوای نفس. عذر نوشت :دوستای عزیزی که کامنت گذاشتن چرا بهمشون سر نمیزنم ,من میام ولی مثل اینکه بلاگفا بامن مشکل داره رد پامو ثبت نمیکنه به بزرگواری خودتون ببخشید. دوستدارتون سارا [ بازدید : 703 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ دوشنبه 6 / 5 ] [ ] [ سارا ]
[ ] لاله های گلگون کفن
امروز صبح گنجشک های دود از لانه ی دهانه ی ده لوله تفنگ در امتداد شیهه شلیک پرزدند امروز صبح وقتی که باد موذی پاییز ارواح لاله های سحر گاهی را میآزرد ده لاله ی شکفته شاداب از خون سرخ خوب ترین بچه های شهر رویید امروز صبح باز ده یوسف دگر گلگون کفن شدند [ بازدید : 664 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ يکشنبه 5 / 5 ] [ ] [ سارا ]
[ ] صندلی
دیوارها سینه صاف کردند که بگویند صندلی عزیز صندلی عزیز چه نشسته ای ؟ هیچ راهی بر نمیگردد دیوارها سینه صاف کردند ولی کلمه نبود و صندلی جز نشستن نمیتوانست
[ بازدید : 639 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ سه شنبه 31 / 4 ] [ ] [ سارا ]
[ ] |
درباره وبلاگ
از خیال میــگریزم
از خودم هم میخواهم همچون غایتی که مرا شکل داده اند به ان ، سرم را بالا نگه دارم و نلرزم از باد ،هرچند این لرزیدن خود حرکت است اما از نوع حقیر ان . و حقارت را به هیچ قیمتی بر نمیگزینم که ثابت ماندن با شکوه بهتر از حرکت ضعف بار است ورود کاربرانخبرنامهپیوندهای روزانهآرشیو ماهانهآرشیو موضوعیپیوندهادیگر امکاناتطراح قالب: آوازک |
